سعی کنید اهداف و آرزوهای خود را به وضوح ببینید
تا در نهایت به آنچه میخواهید دست یابید
تخيل همه چیز است. تخيل دورنمایی از تمام مواردی است
که در حال کشیده شدن به سمت زندگی شما است.
آلبرت انیشتین
تصویرسازی ذهنی یا فرآیند خلق تصاویر متمرکز واضح و روشن در ذهن میتواند یکی از ابزار مفید در رسیدن به موفقیت باشد، زیرا به طور عمده با استفاده از سه روش قدرتمند زیر موجب تحقق هر نوع آرزو و خواسته ای میشود:
- تصویرسازی ذهنی باعث فعال شدن نیروهای ضمیر ناخودآگاه میشود.
- تصویرسازی ذهنی باعث میشود که مغز شما از طریق برنامه ریزی دستگاه فعال ساز شبکه ای (آر ای اس) منابع و امکاناتی را که در دسترس است اما تا پیش از این، آنها را تشخیص نمیدادیم، متمرکز شده و تشخیص دهد.
- تصویرسازی ذهنی باعث میشود افراد، منابع و فرصت هایی که در جهت تحقق اهداف تان به آنها نیاز دارید، سر راهتان قرار گرفته و به سمت شما جذب شود.
محققان به این نتیجه رسیده اند هنگامی که در دنیای واقعی کاری را به انجام میرسانید، مغز شما همان فرآیندی را به اجرا در میآورد که شما آن را از طریق تصویرسازی ذهنی با وضوح بالا انجام میدهید. به عبارت دیگر، مغز انسان تفاوت بین خیال و واقعیت را تشخیص نمیدهد.
از این اصل برای یادگیری مطالب جدید نیز استفاده میشود. تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه هاروارد نشان میدهد تعداد دانشجویانی که از فرآیند تصویر سازی ذهنی برای حل مسائل پیشرفته استفاده میکنند، تقریبا ۱۰۰ درصد به موفقیت دست پیدا میکنند، اما دانشجویانی که از این فرآیند استفاده نکرده اند، تنها ۵۵ درصد موفق به حل این نوع مسائل میشوند.
تصویر سازی ذهنی باعث میشود بازده مغز در به انجام رساندن کارها افزایش یابد. اگر چه هیچ گاه در مدارس چیزی راجع به این اصل به ما یاد نداده اند، اما روانشناسان تیم های ورزشی و متخصصان در زمینهای بهره وری، از نیروی تصویر سازی ذهنی در سطح جهانی سود برده اند. تقریبا تمامی ورزشکارن حرفه ای و شرکت کنندگان در رقابت های المپیک در حال حاضر از نیروی تصویر سازی ذهنی بهره میبرند.
جک نیکولاس، گلف باز افسانه ای و برندهی بیش از ۱۰۰ تورنومنت حرف های و برندهی بیش از ۵ / ۷ میلیون دلاری در مسابقات میگوید: "من هیچگاه بدون تصویرسازی دقیق و روشن ذهنی، حتی در تمرینات هم ضربه ای به توپ نزده ام. تصویر ذهنی من شباهت زیادی به یک فیلم سینمایی رنگی دارد. ابتدا محلی را که میخواهم بازی را در آن به پایان برسانم تصور میکنم. سپس صحنهی نمایش بلافاصله عوض میشود و تصویر توپی را که در حرکت به سوی هدف است، میبینم؛ مسیر توپ، جهت پرتاب و شکل توپ حتی طرز فرود آمدن توپ را تجسم میکنم. سپس تصویر به آرامی محو میشود و تصویر بعدی مربوط به نوع ضربه زدن من میشود و در نهایت این تصاویر تبدیل به یک تجربهی واقعی میشود."
چگونه با استفاده از تصویرسازی ذهنی عملکرد خود را بهبود بخشیم؟
هنگامی که هر روز اهداف خود را درون ذهن خود تصویرسازی کنیم، به نحوی که انگار محقق شده اند، باعث ایجاد نوعی تداخل بين ضمیر ناخود آگاه، تصویر ذهنی و واقعیت کنونی زندگی مان میشویم. ضمیر ناخودآگاه ما سعی میکند با تبدیل واقعیت کنونی زندگی مان به یک دورنمای هیجان انگیز و جدید این تداخل را از بین ببرد.
این تداخل هنگامی که در طول زمان از طریق تصویرسازی ذهنی مدام تشدید میشود، سه پیامد زیر را به همراه خواهد داشت:
- آر ای اس مغز را طوری برنامه ریزی میکند که هر آنچه را برای تحقق آرزوهایتان به آن نیاز دارید، وارد خود آگاه تان شود.
- ضمیر ناخودآگاه تان را به منظور یافتن راه حل در جهت تحقق آرزوهای تان فعال میکند. ممکن است هنگامی که در حال دوش گرفتن، پیاده روی طولانی و یا رانندگی کردن هستید، ایده ای به ذهن تان برسد.
- باعث ایجاد انگیزه در شما میشود. ممکن است ناگهان خود را در موقعیتی ببینید که به صورت غیرمنتظرهای در حال انجام کاری هستید که منجر به دستیابی شما به اهدافتان میشود. به طور مثال، ممکن است ناگهان و بدون مقدمه سر کلاس دست هایتان را بالا ببرید، داوطلبانه وظیفهی جدیدی را در محل کار به عهده بگیرید، در یک جلسهی کاری ایدهی خود را با صدای بلند فریاد بزنید، مستقیما خواستهی خود را عنوان کنید، پول خود را برای خرید چیزی که میخواهید پس انداز کنید، بدهی خود را نقدا پرداخت کنید و یا در زندگی شخصی بیشتر خطر کنید.
بیایید بیشتر با نحوهی کار آر ای اس آشنا شویم. در هر بار نزدیک به ۸ میلیون بیت اطلاعات وارد مغز میشود. اطلاعاتی که نه تنها به درد نمی خورند، بلکه شما نیز توجه ای به آنها نمی کنید. بنابراین آر ای اس مغز شما تنها اطلاعاتی را فیلتر کرده و به خود آگاه شما منتقل میکند که منجر به دستیابی شما به مهمترین اهداف تان شده و برای تان اهمیت دارد.
به نظر شما آر ای اس مغزتان چطور میتواند عمل فیلتر کردن اطلاعات را انجام دهد؟ آر ای اس مغز هر آنچه را که باعث تحقق اهدافی که شما دائما آن را تصویرسازی کرده و با گفتن عبارات مثبت خواستار تحقق آن هستید، فیلتر کرده و مجوز ورود آن را به خود آگاه تان را میدهید. همچنین مواردی را که با اعتقادات و خودباوریها، باورهای تان نسبت به افراد دیگر و دنیای اطراف تان مطابقت دارد، نیز بر میگزیند.
آر ای اس مغز ابزاری قدرتمند است، اما تنها قادر است روشها و فرصت هایی را در جهت رسیدن به اهداف تان تشخیص دهد که ناشی از تصاویر دقیق و واضح ذهنی شما باشد. ضمیر ناخودآگاه شما تنها با تصاویر سر و کار دارد و کلمات را تشخیص نمی دهد. بنابراین به نظر شما این فرآیند چگونه میتواند به تلاش شما برای دستیابی به موفقیت و خلق زندگی رؤیای تان کمک کند؟
هنگامی که تصاویر خاص، رنگی، واضح و متمرکز را برای مغز خود ارسال میکنید، مغز به دنبال ارائهی اطلاعاتی است که لازمهی تحقق تصاویر ذهنی شما است. چنانچه به یک مشکل ۱۰ هزار دلاری بیندیشید، ذهن شما به دنبال یک راه حل ۱۰ هزار دلاری میگردد، اما چنانچه به یک مشکل یک میلیون دلاری بیندیشید، یک راه حل یک میلیون دلاری نصیب تان خواهد شد.
چنانچه در ذهنتان تصویری مربوط به یک خانهی زیبا، همسری شایسته، یک شغل فوق العاده و تعطیلات رویایی مجسم کنید، ضمیر ناخودآگاه تان طوری برنامه ریزی میکند که به این اهداف دست پیدا کنید. از سوی دیگر، چنانچه به طور مداوم تصاویر منفی، هراس انگیز و مضطرب کننده را در ذهن تان تداعی کنید، صد در صد آنها را در زندگی تان تجربه خواهید کرد.
فرآیند تصویرسازی ذهنی آیندهی دلخواهتان
فرآیند تصویرسازی ذهنی به منظور رسیدن به موفقیت، حقیقتا بسیار ساده است. تمام کاری که باید انجام دهید این است که باید چشمان خود را ببندید و تحقق آرزوهای تان را در ذهن خود تصویر سازی کنید.
به عنوان مثال: چنانچه هدف تان خرید یک خانهی زیبای ساحلی است، تنها کافی است چشمان خود را ببندید و خودتان را در حال قدم زدن در خانهی رؤیایی تان تجسم کنید. باید تمام جزئیات آن صحنه را تصویرسازی کنید. نمای بیرونی خانه به چه صورت است؟ چشم انداز آن چگونه است؟ اتاق پذیرایی، آشپزخانه، مستر اتاق خواب، اتاق نشیمن، اتاق خواب چگونه است؟ اسباب و وسیلهی منزل چگونه چیدمان شده است؟ باید به تمام نقاط خانه سرک بکشید و آنها را با جزئیات کامل در ذهن تان تصویرسازی کنید.
تا آنجا که ممکن است تصاویر کاملا روشن و واضح باشد. میتوانید این روش را برای هر هدفی که دارید استفاده کنید. فرقی نمی کند راجع به اهداف کاری، رقابت ورزشی، خانوادگی، امور مالی و روابط باشد. هر یک از اهداف و خواسته های خود را یادداشت کرده، دوره کرده، به صورت عبارات تأكیدی در آورده و هر روز آنها را در ذهن تان یادآوری کنید.
سپس هر روز صبح هنگام بیدار شدن از خواب و شبها پیش از به خواب رفتن، یک بار با صدای بلند لیست اهداف خود را مرور کنید. پس از خواندن هر یک از آنها، قدری مکث کرده، چشمان خود را بسته و تصویری از تحقق آن هدف را در ذهن تان تجسم کنید. کارتان را تا اتمام تصویرسازی تمام اهداف ذکر شده در لیست ادامه دهید. کل این فرآیند ممکن است بر حسب تعداد اهداف تان بین ۱۰ تا ۱۵ دقیقه طول بکشد. چنانچه اهل مراقبه کردن هستید، سعی کنید عملیات تصویرسازی ذهنی را درست پس از مراقبه انجام دهید. هر چه مراقبهی شما عمق بیشتری داشته باشد، تأثیر تصویرسازی ذهنی شما بیشتر خواهد شد.
سعی کنید تصاویر ذهنیتان با صدا و احساسات همراه باشد
به منظور چند برابر کردن تأثیر تصاویر ذهنی تان، سعی کنید اصوات، بوها، مزهها و احساساتی را که در آن تصویر ذهنی وجود دارند، تجربه کنید. در نظر بگیرید چنانچه آرزویی که در سر دارید محقق میشد، چه نوع صداهایی را میشنیدید؟ چه بوهایی را استشمام میکردید؟ چه نوع مزه هایی را میچشیدید؟ و مهم تر از همه آن که چه نوع احساسات درونی و بیرونی را تجربه میکردید؟
به طور مثال، هنگامی که تصویر خانه ساحلی رؤیایی تان را در ذهن تان مجسم میکنید، میتوانید صدای امواج دریا را هنگامی که به شن های ساحل برخورد میکنند، سر و صدای بازی کردن کودکان تان را بر روی شن های ساحل و صدای همسرتان را که در حال تشکر کردن از شما بابت آسایش و رفاهی که برایش تأمین کردید، مجسم کنید.
سپس میتوانید برای تجربهی احساس رضایت و مالکیتی که به خاطر تحقق آرزویتان به شما دست میدهد، به خودتان افتخار کنید. همین طور میتوانید تابش نور خورشید بر روی گونه های تان را هنگامی که روی یک صندلی در ایوان منزل تان نشسته و به غروب خورشید در پس امواج اقیانوس خیره شده اید، احساس کنید.
تصاویر ذهنی خود را با استفاده از احساس هیجان و شور و شوق تقویت کنید
این نوع احساسات به مراتب باعث میشوند چشم انداز زندگی آیندهی شما با سرعت بیشتری تحقق یابد. محققان به خوبی این موضوع را اثبات کرده اند که احساسات شدید و اغراق آمیز در ارتباط با یک صحنه یا تصویر آن را برای همیشه در ذهن ثبت خواهد کرد.
به طور مثال، مطمئنا برخی افراد به خوبی میتوانند به یاد بیاورند زمانی که رئیس جمهور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ به ضرب گلوله به قتل رسید یا هنگامی که برجهای تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ فرو ریخت، کجا بودند و چه کار میکردند. مغز شما به خوبی قادر است این صحنهها را با جزئیات کامل به خاطر بیاورد. دلیل این امر این است که مغز نه تنها میتواند اطلاعاتی را که در آن لحظات بحرانی برای بقای حیات تان لازم است فیلتر کند، بلکه دلیل دیگر این امر آن است که خلق آن تصاویر ذهنی نیز با احساسات شدید و اغراق آمیز همراه بوده است.
در واقع این نوع احساسات شدید باعث تحریک شدن برآمدگی های دندریتهای نرونهای مغز شده که نهایتا منجر به ایجاد ارتباطات عصبی و ثبت دائمی تصویر در حافظه میشود. شما نیز میتوانید هنگام تصویرسازی ذهنی، احساسات شدید را با استفاده از یک موسیقی الهام بخش، رایحه، شور و شوق عمیق و حتی تکرار عبارت های تأکیدی با صدای بلند و هیجان زیاد ایجاد کنید. هر چقدر بیش تر بتوانید در خلق تصاویر ذهنیتان انرژی، هیجان و شور و شوق از خود نشان دهید، به نتایج بهتری دست خواهید یافت.
تصویرسازی ذهنی نتیجه خواهد داد
پیتر ویدمار، برندهی مدال طلای المپیک در رشتهی ژیمناستیک، استفاده از تصویرسازی ذهنی به منظور کسب طلای المپیک را چنین توصیف میکند
تیم ما به منظور ایجاد تمرکز بر روی کسب مدال طلای المپیک تمرینات را با تصویر سازی ذهنی رؤیاهایمان خاتمه میدهد. ما همیشه در پایان تمرینات سعی میکنیم خودمان را در موقعیت واقعی رقابت های المپیک تصور کنیم. سپس با تمرین کردن چیزهایی که آموخته ایم، سعی میکنیم به نتیجهی مطلوب خود که در رؤیاهایمان به آن اندیشیده ایم دست پیدا کنیم و این سناریوی نهایی تیم ژیمناستیک ما است.
من به دوستم میگویم: "بسیار خوب، بيا تصور کنیم اینجا صحنهی فینال رقابت های المپیک تیم ژیمناستیک مردان است. دو نفر آخری که از تیم ملی ایلات متحدهی آمریکا باید حرکات خودشان را به نمایش بگذارند، تیم دجت و پیتر دیمار هستند. تیم ما در یک رقابت تنگاتنگ با تیم ملی کشور چین قهرمان بلامنازع رقابت های جهانی است و ما باید حرکات نمایشی معمول خودمان را به نحو احسنت انجام دهیم تا بتوانیم مدال طلای المپیک را به دست بیاوریم."
در آن موقعیت ما ممکن است به این فکر کنیم که ما هرگز به پای تیم آنها نمی رسیم. آنها در رقبتهای جهانی بودا پست، مقام اول را کسب کردند. در حالی که تیم ما یک مدال هم نبرده است. ما هرگز موفق نمیشویم.
اما چه میشود که ما موفق شویم؟ چه حسی خواهد داشت؟
سپس چشم هایمان را میبندیم و در پایان یک روز طولانی در باشگاه محل تمرین مان که اثری از هیچ کس نیست، سعی میکنیم با استفاده از تصویرسازی ذهنی استادیوم ۱۳۰۰۰ نفری رقابت های المپیک را در ذهن مان تصور کرده، در حالی که استادیوم مملو از جمعیت بوده و ۲۰۰ میلیون بینندهی تلویزیونی نیز این رقابتها را به صورت زنده تماشا میکنند. سپس خودمان را تصور میکنیم که در حال اجرای حرکات نمایشی خود هستیم. من ابتدا نقش یک گزارشگر را ایفا میکنم و فریاد میزنم: "نفر بعدی، تیم دجت از تیم ایالت متحدهی آمریکا." سپس دوستم تیم شروع به اجرای حرکات خود میکند، گویی که در یک مسابقهی واقعی شرکت کرده است.
سپس او به گوشهی باشگاه میرود و حالا او همانند یک گزارشگر فریاد میزند: " نفر بعدی پیتر وید مار از تیم ایالت متحدهی آمریکا."
و حالا نوبت من است. در ذهنم تصور میکنم که این تنها شانس من است تا با اجرای حرکات نمایشی معمول خودم، به نحوه احسنت مدال طلا را برای تیم خود به ارمغان آورم و اگر چنین نشود، ما مسابقه را واگذار خواهیم کرد.
سپس تیم فریاد میزند: "چراغ سبز" و آن گاه من به داور اصلی نگاه میکنم که نقش آن را مربی مان آقای ماکو بازی میکند. سپس من دستم را بالا میبرم و او نیز دست راستش را بالا میبرد. بعد از آن، من به سمت خرک میچرخم، حلقهها را میگیرم و شروع به انجام حرکاتم میکنم.
بسیار خوب، در تاریخ ۳۱ جولای ۱۹۸۴ اتفاق جالبی رخ داد.
رقابت های المپیک شروع شده بود و فینال مسابقات تیم ژیمناستیک مردان در کمپ یو سی ال ای پائولی پاویلیوم در حال برگزاری بود. تمام ۱۳۰۰۰ صندلی استادیوم مملو از جمعیت بود و بیش از ۲۰۰ میلیون بینندهی تلویزیونی از سراسر دنیا در حال تماشای این مسابقات به صورت زنده بودند. تیم ایالت متحده باید آخرین اجرای آن شب را در رشتهی دار حلقه انجام میداد. به طور اتفاقی، دو نفر آخر تیم ایالت متحده تیم دجت و پیتر ویدمار بودند و این دقیقا مطابق تصویر ذهنی بود که ما قبلا آن را تجسم کرده بودیم. تیم ما شانه به شانهی تیم چین حرکت میکرد. من و تیم باید بهترین اجرای خود را به نمایش میگذاشتیم تا بتوانیم مدال طلای المپیک را برای تیم خود به ارمغان آوریم.
من نگاهی به مربی ماکو انداختم. مردی که برای دوازده سال پیاپی مربیگری تیم ما را به عهده داشت. او مثل همیشه حواسش جمع بود و با خیالی راحت به من گفت: "بسیار خوب پیتر، بيا شروع کنیم . میدانی که باید چیکار کنیم. تو پیش از این هزار بار این کار را انجام دادهای . تصور کن هم اکنون در باشگاه هستی. یک بار دیگر تمام آن کارها را تکرار کن و کار را تمام کن. تو کاملا آماده هستی."
او درست میگفت. من پیش از این صدها بار این صحنه را در ذهنم تصور کرده بودم و کاملا برای این لحظه برنامه ریزی کرده بودم. من کاملا آماده بودم که حرکات خود را به اجرا در آورم. فارغ از این که هم اکنون واقعا در استادیوم ۱۳۰۰۰ نفری المپیک با ۲۰۰ میلیون بینندهی تلویزیونی ایستاده بودم، سعی کردم در ذهنم باشگاه یو سی ال ای را تصور کنم که با دوستم تیم، تک و تنها مشغول تمرین بودیم.
هنگامی که گزارشگر اعلام کرد: "پیتر وید مار از تیم ایالت متحدهی آمریکا" تصور کردم که تیم دجت در حال گفتن این جمله است. هنگامی که چراغ سبز به نشانهی شروع روشن شد، تصور نمی کردم که این واقعا چراغ سبز است، بلکه تصور کردم این تیم دجت است که فریاد میزند: "چراغ سبز !" و هنگامی که دستم را به علامت اشاره به سمت داور اصلی از آلمان شرقی بالا بردم، در ذهنم تصور کردم که در حال علامت دادن به مربی ام هستم، درست همان گونه که هر روز صدها بار این کار را در پایان تمریناتمان تکرار میکردیم. درون باشگاه همیشه سعی میکردم تصور کنم در فینال رقابت های المپیک هستم و حالا در فینال رقابت های المپیک تصور میکردم درون باشگاه هستم.
با یک چرخش، روبروی دار حلقه ایستادم و با یک پرش حلقهها را گرفتم و شروع به اجرای حرکاتی کردم که پیش از آن هر روز در باشگاه محل تمرین مان آنها را تصور کرده و تمرین کرده بودم. حافظه ام فعال شده بود و در حال اجرای حرکاتی بودم که پیش از آن صدها بار آنها را انجام داده بودم. سپس بلافاصله یک حرکت دوبل آزاد را اجرا کردم که باعث افزایش شانس ما برای بردن مدال طلای رقابتهای جهانی میشد. بعد از آن، سایر حرکاتم را با انعطاف زیاد انجام داده و یک فرود فوق العاده سخت اجرا کردم و در نهایت، با هیجان وصف ناپذیری منتظر اعلام نتیجه توسط داورها شدم.
در نهایت، نتیجهی رقابت از طریق بلندگو اعلام شد: "امتیاز پیتر وید مار 95/9 است." من فریاد زدم: "بله! من انجامش دادم!" صدای فریاد تشویق های تماشاچیان و هم تیمی هایم بلند شد و من در نهایت این پیروزی را جشن گرفتم.
نیم ساعت بعد تیم ما بر روی سکوی دریافت مدلهای المپیک قرار گرفت، در حالی که ۱۳۰۰۰ نفر تماشاچی و ۲۰۰ میلیون نفر بینندهی برنامه های تلویزیونی، ما را تماشا میکردند و این در حالی بود که برگزار کنندگان مسابقات رسما مدال طلا را به دور گردن هایمان انداختند. این صحنه ای بود که ما صدها بار پیش از آن در باشگاه محل تمرین مان، تصور کرده و آن را تمرین کرده بودیم. با این تفاوت که این بار همه چیز واقعی بود.
چه اتفاقی خواهد افتاد اگر نتوانیم هنگام تصویرسازی ذهنی هیچ صحنه ای را تصور کنیم؟
همان طور که روانشناسان نیز تأیید میکنند، برخی افراد قدرت تخیل بالایی هستند. هنگامی که این افراد چشمانشان را میبندند، همه چیز را به وضوح و با جزییات کامل، سه بعدی میبینند و این در حالی است که اغلب ما از قدرت تخیل بالایی برخوردار نیستیم. این بدان معنا است که شما واقعا قادر نیستید تصویری از چیزی را که به آن فکر میکنید، به طور واضح تصور کنید که البته این اشکالی ندارد و نیاز به تمرین دارد. تمرینات مربوط به تصویرسازی ذهنی را به منظور تصور اهداف و آرزوهایتان روزانه دو بار انجام دهید. با انجام این کار، شما هم همانند افرادی که قدرت تخیل بالایی دارند، قادر خواهید بود اهداف و آرزوهای خود را در ذهن تان تصویرسازی کنید.
تصاویر چاپ شده از اهداف و آرزوهایتان میتواند به شما در خلق تصاویر ذهنی کمک کند.
چنانچه در تصور اهداف و آرزوهای خود مشکل دارید، میتوانید با استفاده از عکس، تصویر و نشانه هایی که باعث میشود ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه خود بر روی این اهداف متمرکز شوند، استفاده کنید. به طور مثال، چنانچه یکی از اهداف شما خرید یک ماشین لکسوز مدل ال اس ۴۳۰ جدید باشد، میتوانید به یکی از نمایشگاه های ماشین محلهی خود رفته و از فروشنده درخواست کنید تا به شما اجازه دهد در حالی که پشت فرمان یکی از آن ماشینها نشسته اید، از شما عکس بگیرد.
اگر یکی از اهداف تان بازدید از شهر پاریس باشد، میتوانید با تهیهی یک پوستر از برج ایفل تصویر ذهنی خود را خلق کنید. چند سال پیش من این کار را در مورد سالن اپرای شهر سیدنی استراليا انجام دادم. پس از گذشت یک سال به استرالیا سفر کردم و دقیقا رو به روی سالن تئاتر سیدنی ایستادم.
چنانچه یکی از اهداف شما تبدیل شدن به یک فرد میلیونر باشد، میتوانید چکی به مبلغ یک میلیون دلار در وجه خود صادر کنید و یا یک نمونه پیرینت بانکی برای خود درست کنید که در آن حساب بانکی یا موجودی حساب تان را به مبلغ یک میلیون دلار نشان دهد.
من و مارک ویکتور هانسن، با ساختن یک جدول کتابهای پرفروش انتشارات نیویورک تایمز و قرار دادن نام کتاب سوپ جوجه برای روح در ردهی اول لیست، این کار را انجام دادیم. پس از گذشت ۱۵ ماه این رؤیا به واقعیت پیوست. چهار سال بعد، ما توانستیم رکورد گینس را با داشتن هفت کتاب به طور همزمان در لیست پرفروش ترین کتابهای نیویورک تایمز بشکنیم.
می توانیم پس از این که تصاویر اهداف خود را تهیه کردید، آنها را در یک صفحه چسبانده و در یک کلاسور قرار دهید تا بتوانید هر روز آنها را مرور کنید. حتی میتوانید یک تابلوی آرزوها یا نقشه ی گنج برای خود درست کنید که شامل مجموعه ای از عکس هایی باشد که آنها را بر روی دیوار اتاق یا در یخچال آویزان کنید تا بتوانید هر روز به آنها نگاه کنید.
هنگامی که ناسا در حال کار کردن بر روی پروژهی فرستادن فضانوردان به کرهی ماه بود، آنها یک تصویر زیبا از کرهی ماه را در ابعاد بزرگ چاپ کرده و در بخش ساخت و ساز پروژه چسباندند. به این ترتیب، هدف پروژه برای تمام کارمندان واضح و روشن بود. با انجام این کارها موفق شدند دو سال زودتر از موعد مقرر و هدف خود دست پیدا کنند؟
هم اکنون دست به کار شوید
سعی کنید هر روز مدتی را صرف تصویرسازی اهداف کنید، به نحوی که انگار به حقیقت پیوسته اند. این یکی از حیاتی ترین نکاتی است که با استفاده از آن، رؤیاهای خود را تحقق میبخشید. بعضی روانشناسان ادعا دارند که یک ساعت تصویرسازی ذهنی برابر با ۷ ساعت تلاش فیزیکی است. اگرچه این ادعا بلندپروازانه است، اما این نکتهی مهم را متذکر میشود که تصویرسازی ذهنی یکی از ابزار قدرتمند در جهت رسیدن به موفقیت است. پس اطمینان کامل آن را به کار ببرید.
شما لازم نیست تمام روز را به منظور تحقق آرزوها و اهداف تان مشغول تصویرسازی ذهنی باشید. تنها ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در روز برای این کار کافی است. عظیم جمال یکی از سخنران های مطرح در کانادا، پدیده ای را تحت عنوان "دقایق مؤثر" به مخاطبانش پیشنهاد میدهد. ۲۰ دقیقه تصویرسازی ذهنی و مراقبه، ۲۰ دقیقه تمرین و ۲۰ دقیقه خواندن کتاب های انگیزشی تصور کنید زندگی شما چگونه خواهد بود، اگر این تمرینها را هر روز انجام دهید.
مقالات مشابه
سرعت بادی که از اقیانوس میوزید، به بیش از بیست مایل در ساعت رسیده بود. ماه هنوز بیرون نیامده ب...
وقتی شنای چهار مایلی شبانه را شروع کردیم، آبهای جزیرهی سن کلمنت کف دار و سرد بود. من و ناوبان ...
ساحل جزیرهی کورونادو امواج متلاطمی داشت. موجهای کوچک با کف سفید به صورت مان برخورد میکردند و ...
کفش شنای لاستیکی سیاهم و ماسکم را برداشته بودم و به سمت ساحل میدویدم. پیش از این که در حالت آزا...
Label
بزن بریم !