برای تحقق آرزوها از محدودهی امن و راحت خود خارج شوید
فرض کنید در حال رانندگی با اتومبیل تان هستید که ناگهان متوجه میشوید ترمز دستی ماشین بالاست. آیا پس از فهمیدن این موضوع، پایتان را بیشتر روی پدال گاز فشار میدهید؟ مسلما" هرگز چنین کاری نمی کنید، بلکه به سادگی سعی میکنید که ترمز دستی را بخوابانید... و بدون هیچ تلاش اضافی یا سرعت به مسیر خود ادامه میدهید. اغلب افراد با ترمز دستی بالا در درون ذهن شان مسیر زندگی را طی میکنند. آنها معمولا به تصورات منفی از خودشان و یا ناراحتی های ناشی از تجربیات سختی که در زندگی از سر گذرانده اند میچسبند. آنها ترجیح میدهند در محدودهی امنی که برای خود ساخته اند باقی بمانند. آنها سالهاست که باورهای نادرست خود را نسبت به اصالت وجودیشان، احساس گناه و عدم اعتماد به نفس حفظ کرده اند. بنابراین هنگامی که میخواهند آرزوها و خواسته های خود را محقق کنند، این تصورات منفی و محیط امنی که از پیش برنامه ریزی شده است، مانع تحقق خواسته های شان میشود و هر چقدر هم بیشتر تلاش کنند، پیشرفتی در کارشان حاصل نمی شود.
از سوی دیگر افراد موفق به این باور رسیده اند به جای این که بر روی نیروی ارادهی خود به عنوان یک نیروی محرکه در رسیدن به موفقیت تمرکز کنند، ساده تر این است که آنچه را که مانند یک ترمز دستی جلوی پیشرفت شان را گرفته از میان بردارند و به جای آن باورهای محدود کننده و تصورات منفی از خودشان چیز جدیدی را جایگزین کنند.
از محدودهی امن و راحت خود خارج شوید
محدودهی امن و راحت خود را مانند یک زندان در نظر بگیرید، زندانی که خودتان آن را با دستان خود ساخته اید. این زندان مجموعه ای است از من نمی توانم ها، بایدها، نبایدها و باورهای بی پایه و اساسی که ناشی از تفکرات منفی و انتخابهای نادرستی است که در طول زندگی بر روی هم انباشته و آنها را استحکام بخشیده اید. این امکان نیز وجود دارد که شما آموزش دیده اید، خودتان را محدود کنید.
هنگامی که میخواهند یک فیل را تعلیم دهند، آن را از بچگی در یک فضای کوچک محبوس میکنند. رام کنندهی فیل، پاهای بچه فیل را با یک طناب به یک تیرک چوبی که در زمین محکم شده است میبندد. با این کار، بچه فیل تنها میتواند در محدوده ای که در طول طناب به او اجازه میدهد حرکت کند. این محدوده همان دایرهی امن و راحت است. در ابتدا بچه فیل سعی میکند طناب را پاره کرده و از محدودهی تعیین شده خارج شود، اما طناب به قدری محکم است که بچه فیل با خود فکر میکند که نمی تواند هرگز طناب را پاره کند. او با خود فکر میکند که مجبور است برای همیشه در این محدوده باقی بماند.
هنگامی که بچه فیل بزرگ شده و به یک موجود عظیم الجسه تبدیل میشود، قادر است به راحتی طناب را پاره کند. اما هرگز این کار را نمی کند، زیرا از بچگی آموخته است که قادر به پاره کردن طناب نیست. با این روش میتوان فیلهای بالغ را قانع کرد که قادر به پاره کردن یک طناب ضعیف نیستند.
ممکن است این وضعیت مشابه وضعیتی باشد که شما در آن گیر افتاده اید. امکان دارد شما نیز هنوز در ناحیهی امن و راحت خود توسط موارد جزئی و ناچیزی همانند آن طناب ضعیف و تیرک چوبی که فیلها را کنترل میکند، گیر افتاده باشید با این تفاوت که طناب شما در واقع همان باورهای محدود کننده و تصوراتی است که به شما از دوران نوجوانی تحمیل شده است. اگر چنین است، خبر خوب این است که شما قادرید مرزهای ناحیهی امن و راحت خود را فرو بریزید. چگونه؟ سه روش برای این کار وجود دارد:
- شما میتوانید با استفاده از عبارت تأكیدی و خودگویی های مثبت بر خواستهها و اهداف خود مهر تأیید زده و آنچه را که خواستار آن هستید، با روش خودتان محقق کنید.
- شما میتوانید با ساختن تصاویر ذهنی جدید و قدرتمند، آنچه را که میخواهید باشید انجام دهید و داشته باشید، ایجاد کنید.
- شما قادر هستید به سادگی نوع رفتار خود را تغییر دهید.
هر سه این رویکردها میتواند ناحیهی امن و راحت شما را دگرگون کنند.
سعی کنید دست از تکرار تجارب ناخوشایند گذشتهی خویش بردارید!
ما بیشتر اوقات در یک چرخهی ثابت از رفتار ریشه داری که ما را در یک گرداب میاندازد، گرفتار میشویم. افکار محدود کنندهی ما تصاویری را در ذهن مان ایجاد میکند که رفتارمان را کنترل میکند. این رفتارها به نوبهی خود باعث تقویت آن افکار محدود کننده میشوند و تصاویری را در ذهن مان ایجاد میکند که رفتارمان را کنترل میکند و دوباره این رفتارها به باعث تقویت افکار محدود کننده نیز میشود.
به عنوان مثال، فرض کنید که در حال اندیشیدن به این هستید که هنگام معرفی کسب و کارتان اطلاعاتی را که قصد ارائهی آن را به مشتریان تان دارید، فراموش خواهید کرد. این فکر موجب ایجاد تصویر ذهنی میشود که در آن شما نکات مهم معرفی کارتان را فراموش کرده اید. این تصویر ذهنی باعث میشود که شما احساس ترس را تجربه کنید. این احساس ترس بر افکار مثبت شما سایه افکنده به نحوی که شما را ترغیب میکند، یکی از نکات کلیدی صحبت های خود را فراموش کنید. این اتفاق سبب میشود خودگویی شما راجع به خودتان که قادر نیستید در میان جمع صحبت کنید، تقویت شود. شما به خودتان میگویید: میبینی من میدانم که آنچه را میخواهم بگویم، فراموش خواهم کرد. من اصلا نمی توانم در جمع صحبت کنم. مادامی که در حال شکایت کردن از وضعیت کنونی خود هستید، ذهن تان بر روی این مطلب تمرکز میکند. با ادامهی صحبت راجع به این مسئله فکر کردن و نوشتن راجع به این وضعیت شما دائما در حال تقویت مسیرهای عصبی مشابه درون مغزت خود هستید که منجر به ایجاد وضعیتی میشود که هم اکنون در آن قرار دارید. شما مدام در حال ارسال ارتعاشی هستید که افراد و شرایط مشابه ای را که شما آن را ایجاد کرده اید، جذب میکند. به منظور تغییر این چرخه، میبایست بر روی افکار، گفتار و نوشتاری تمرکز کنید که واقعیتی را که میخواهید ایجاد کند. شما میبایست ضمیر ناخودآگاه خود را با افکار و تصاویری از این وضعیت جدید بمباران کنید.
دمای بحرانی وضعیت مالی شما چند است؟
محدودهی امن و راحت شما همانند یک ترموستات کار میکند. هنگامی که دمای اتاق به درجه حرارتی که شما آن را تعیین کرده اید میرسد، ترموستات یک سیگنال الکتریکی به سوی دستگاه شوفاژ یا دستگاه تهویهی هوا ارسال کرده که موجب خاموش یا روشن شدن آن میشود. به محض آن که دمای اتاق شروع به بالا یا پایین رفتن کرد، سیگنال های الکتریکی نسبت به تغییرات دما واکنش نشان داده و دمای اتاق در حالت مطلوب نگه میدارد.
به همین ترتیب، شما نیز یک ترموستات ذهنی درون خود دارید که عملکرد شما را در این دنیا مشخص میکند. با این تفاوت که به جای سیگنال های الکتریکی با ایجاد احساس ناراحتی یا عدم ناراحتی، باعث میشود شما در محدودهی امن و راحت خود باقی بمانید. چنان چه رفتار یا عملکرد شما باعث شود به مرز محدودهی امن و راحت خود نزدیک شوید، بلافاصله احساس ناراحتی را تجربه خواهید کرد. چنانچه واقعیتی را که تجربه میکنید فراتر از تصور ذهنی ناخودآگاه تان باشد، بدن شما شروع به ارسال سیگنالهای تنش زا و احساس ناراحتی میکند. به منظور اجتناب از تجربهی احساس ناراحتی، به طور ناخودآگاه خودتان را به سمت محدودهی امن و راحت خود عقب میکشید.
یک روز پدر خواندهی من که مدیر فروش محلی ان سی آر بود متوجه شد که هر یک از بازاریاب هایش دارای یک تصور ذهنی از خود و عملکردشان هستند. بعضی از آنها ۲۰۰۰ هزار دلار در ماه و در برخی دیگر ۳۰۰۰ هزار دلار در ماه در آمد داشتند.
چنانچه آن بازیاب هایی که تصویر ذهنی شان مطابق با درآمد ۳۰۰۰ هزار دلار در ماه بود، هنگامی که در هفتهی اول، کمسيون آنها از ۳۰۰۰ هزار دلار بیشتر میشد، بلافاصله به طور ناخودآگاه روزهای باقیماندهی ماه را به بطالت میگذراندند.
اما چنانچه همین فرد در روزهای آخر ماه متوجه میشد که ۱۵۰۰ دلار بیشتر در آمد نداشته بلافاصله سعی میکرد ۱۶ ساعت در روز و حتی آخر هفتهها کار کند و خود را به آب و آتیش میزد تا در آمد خود را به سقف ۳۰۰۰ هزار دلار در ماه برساند.
فرقی نمی کند چه شرایطی حاکم باشد. شخصی که تصویر ذهنی اش بر روی در آمد ۳۶۰۰۰ هزار دلار در ماه ساخته شده باشد، همیشه ۳۶۰۰۰ هزار دلار در ماه در آمد خواهد داشت، در غیر این صورت احساس ناراحتی میکند.
خوب به خاطر دارم که یک سال پدر خوانده ام تمام شب سال نو را برای فروختن ماشین های صندوق پول بیرون از خانه بود. او تا نیمه های شب به امید این که دو دستگاه بیشتر بفروشد در خیابانها میچرخید تا بتواند پول مورد نیاز خود را برای رفتن به سفر سالانه به هاوایی تهیه کند، در واقع این سفر پاداش و جایزه ای بود که به فروشندگان برتر میدادند. او چندین سال پشت سر هم این جایزه را برده بود و تصویر ذهنی اش به وی این اجازه را نمی داد که آن سال موفق به بردن جایزه نشود. در نهایت او موفق شد تمام ماشینها را بفروشد و جایزهی سفر سالانه به هاوایی را ببرد. چنانچه این کار را نمی کرد، از محدودهی امن و راحت خود خارج میشد.
همین امر در مورد میزان پس انداز شما نیز صدق میکند. برخی افراد چنانچه ۲۰۰۰ دلار در حساب پس انداز شان داشته باشند، خیالشان راحت است. اما برخی دیگر چنان چه نتوانند ۳۲۰۰۰ هزار دلار پس انداز کنند، ناراحت میشوند. همین فرد چنان چه پول هنگفتی به ارث ببرد، احتمالا تمام پول را تا زمانی که ۳۲۰۰۰ هزار دلار بیشتر برایش باقی نماند، خرج خواهد کرد و از این طریق در محدودهی امن و راحت خود باقی میماند.
بدون شک بارها شنیده اید افرادی که در لاتاری برنده میشوند، چیزی نمی گذرد که با گذشت چند سال پولی را که برنده شده اند با قمار کردن، ولخرجی و اسراف از دست میدهند. در واقع ۸۰ درصد افرادی که در آمریکا در لاتاری برنده میشوند، ظرف مدت ۵ سال اعلام ورشکستگی میکنند! دلیل این امر این است که این افراد قادر نیستند ذهنیت یک فرد میلیونر را درون خود پرورش دهند. در نتیجه به طور ناخود آگاه واقعیتی را در زندگیشان خلق میکنند که با ذهنیت قبلیشان مطابقت داشته باشد. آنها هنگامی که پول زیادی به دست شان میرسد، احساس خوبی ندارند. بنابراین به دنبال راهی میگردند تا دوباره به محدودهی امن و راحتی که بیشتر برایشان آشنا است، بازگردند.
همهی ما یک سری محدودهی امن شبیه به هم در رابطه با رستوران هایی که در آنها غذا میخوریم، هتلی که عادت داریم در آن اقامت کنیم، ماشینی که سوار میشویم، خانه ای که در آن زندگی میکنیم، لباس هایی که میپوشیم، مکان هایی که برای تعطیلات به آنجا میرویم و افرادی که با آنها معاشرت میکنیم، داریم. چنانچه به طور اتفاقی از خیابان پنجم نیویورک یا رودئو درایو در بورلی هیلز عبور کرده باشید، ممکن است گذرتان به یکی از مغازه های آن جا افتاده باشد، اما ناگهان احساس میکنید به آن جا تعلق ندارید و آن مغازه مکانی فراتر از حد تصورات شما است. میتوان گفت عملا این همان محدودهی امن و راحت شما است.
نحوهی رفتار خود را تغییر دهید
هنگامی که در سال ۱۹۸۱ برای کار به لس آنجلس رفتم، رینسم من را برای خرید لباس به فروشگاه بزرگی در وست وود برد. تا پیش از آن، گران ترین لباسی که از فروشگاه نورد استورم خریده بودم ۳۵ دلار بود، در حالی که ارزان ترین لباس در این فروشگاه ۹۵ دلار بود. من کاملا گیج شده بودم و عرق سرد بر پیشانی ام نشسته بود. آن روز در حالی که ریسم تا جایی که میتوانست خرید کرد، من تنها یک تی شرت طرح ایتالیایی به قیمت ۹۵ دلار خریدم. در واقع من بیش از حد از محدودهی امن خود خارج شده بودم، به نحوی که به سختی میتوانستم نفس بکشم. هفتهی بعد که آن تی شرت را پوشیدم، در کمال حیرت متوجه شدم چقدر با پوشیدن این لباس بهتر به نظر میرسم، چقدر احساس بهتری دارم و چقدر این لباس به من میآید و پس از این که هفته ای یک مرتبه آن تی شرت را پوشیدم عاشقش شدم. بعد از گذشت یک ماه، لباس دیگری مشابه همان لباس قبلی خریدم و پس از گذشت یک سال تنها لباس هایی که به تن میکردم، تی شرت هایی شبیه به همان تی شرت بود. به تدریج محدودهی امن من تغيير کرد و لباس هایی به مراتب گران قیمت تر به تن میکردم.
هنگامی که به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی در دو سازمان گردهمایی میلیونرها و سازمان در آمدزاهای بین المللی فعالیت میکردم کارمان آموزش افراد برای میلیونر شدن بود. جلسات آموزشی ما در هتل های لوکس و گران قیمت مانند هتل ریتز / کارلتون در ساحل لاگونای کالیفرنیا و هتل هیلتون در سواحل هاوایی برگزار میشد. دلیل این امر این بود که با شرکت کنندگان در جلسه همانند افراد میلیونر برخورد شود. با این کار سعی میکردیم مرزهای محدودهی امن آنها را فراتر برده و تصویری را که از خود در ذهن شان داشتند تغییر دهیم. در پایان جلسات آموزشی سعی میکردیم با پذیرایی در قالب میهمانی های نیمه رسمی کارمان را به پایان برسانیم. بسیاری از شرکت کنندگان در این جلسات، برای اولین بار بود که در چنین مهمانی هایی شرکت میکردند و برای شان حکم خارج شدن از محدودهی امنشان را داشت.
سعی کنید هنگامی که با خودتان حرف میزنید، از عبارت های تأکیدی مثبت استفاده کنید
من همیشه به سحر و جادو اعتقاد داشتم. هنگامی که در این شهر بیکار بودم، هر شب به بالای تپه های مالهولند درایو میرفتم و از آن بالا به شهر نگاه میکردم. دستانم را به سمت آسمان میکشیدم و با خودم میگفتم: "من یک هنرپیشهی عالی هستم و همه آرزو دارند با من کار کنند. من پیشنهادهای زیادی برای بازی در فیلم های سینمایی دارم" من بارها و بارها این جملات را با خودم تکرار میکردم و در ظاهر خودم را متقاعد میکردم که کارگردانها برای استخدام من و بازی در فیلمهایشان صف کشیده اند. سپس در حالی که با ماشین از تپه پایین میآمدم، به خودم میگفتم: "پیشنهادهای بازی در فیلم جایی در آن بیرون منتظر من هستند اما من تا به حال متوجه آنها نبودم." جیم کری هنرپیشهی سینما
یکی از روش هایی که با استفاده از آن قادر خواهید شد محدودهی امن و راحت خود را وسعت بخشید، بمباران کردن ضمیر ناخودآگاه تان توسط افکار و تصاویر جدید ذهنی است. به طور مثال، تصور کنید که حساب بانکی تان پر از پول است، صاحب یک اندام متناسب و سالم هستید، شغلی دارید که شما را سر ذوق میآورد، دوستان فوق العاده ای دارید و یا تعطیلاتی را تصور کنید که برای تان خاطره انگیز بوده است یا به این فکر کنید که به تمام آرزوها و خواسته های خود رسیده اید. نام این تکنیک، ساختن عبارت های تأکیدی مثبت است. یک عبارت تأکیدی مثبت شامل جمله یا عبارتی است که تحقق یکی از اهداف و آرزوهای شما را نشان میدهد. مثلا من در حال لذت بردن از منظرهی غروب خورشید از روی ایوان امارت زیبای ساحلی خود که در سواحل کا آنا پالی شهر مائووی قرار دارد، هستم." یا "من از داشتن وزن ایده آل ۶۰ کیلوگرم احساس سبکی و سرزندگی میکنم و خوشحال هستم."
۹ روش برای ساختن عبارات تأکیدی مثبت مؤثر
چنان چه میخواهید عبارات تأکیدی مثبت مؤثری بسازید، میتوانید ۹ روش زیر را به کار ببرید:
جملات خود را با عبارت من هستم شروع کنید. کلمات من هستم دو کلمهی قدرتمند در دستور زبان هستند. ضمیر ناخودآگاه انسان هر جمله ای را که با دو کلمهی من هستم شروع شود، دریافت کرده و آن را به عنوان یک دستور برداشت میکند. دستوری که ملزم به اجرای آن است و باید آن را به سرانجام برساند.
در جملات خود از زمان حال استفاده کنید. سعی کنید آرزوها و خواسته های خود را طوری در قالب یک جمله در زمان حال بیان کنید که انگار به آن دست یافته اید و یا طوری که انگار تمام آرزوهای تان هم اکنون محقق شده است.
جملهی نادرست: من قصد دارم یک ماشین پورشهی قرمز مدل ۹۱۱ کاررا بخرم.
جملهی درست : من از این که پشت فرمان ماشین پورشهی قرمز مدل ۹۱۱ کاررا نشسته ام لذت میبرم.
جملات تأکیدی شما باید مثبت باشد. به جای این که ناخواسته های شما را نشان دهد، باید خواسته های تان را بیان کند. جملات تأكیدی خود را با بیانی مثبت یادداشت کنید. ضمیر ناخود آگاه شما کلمهی نه را درک نمی کند. سر و کار ضمیر ناخودآگاه با تصاویر است و عبارت "در را محکم نبند"، تصویر محکم بسته شدن در را در ضمیر ناخودآگاه تداعی میکند. عبارت "من دیگر از پرواز کردن نمی ترسم"، تصویر ترس از پرواز کردن را در ضمیر ناخودآگاه تداعی میکند، در حالی که عبارت "من از هیجان پرواز کردن لذت میبرم" تصویر لذت بردن را تداعی میکند.
جملهی نادرست: من دیگر از پرواز کردن نمیترسم.
جملهی درست: من از هیجان پرواز کردن لذت میبرم.
جملات تأکیدی شما باید کوتاه و مختصر باشد. فرض کنید جملات تأکیدی شما یک آگهی تبلیغاتی است، طوری آن را یادداشت کنید انگار که هر کلمه ۱۰۰۰ دلار پای شما آب میخورد. جملهی شما باید چنان کوتاه و مختصر باشد که به راحتی بتوان آن را در خاطر سپرد. جملهی تأکیدی شما باید واضح و روشن باشد. عبارات تأكیدی مبهم نتایج مبهمی به دنبال خواهد داشت.
جملهی نادرست: من در حال رانندگی با اتومبیل جدیدم هستم.
جملهی درست: من در حال رانندگی با ماشین پورشهی قرمز مدل ۹۱۱ کاررا هستم که به تازگی آن را خریدهام.
در جملات تان از افعالی استفاده کنید که با "در حال" شروع میشود. افعال متعدی با ایجاد تصویر از کاری که در حال توصیف آن هستید، تأثير عبارت تأكیدی تان را چند برابر میکند.
جملهی نادرست: من خودم را آزادانه و صادقانه ابراز میکنم.
جملهی درست: من با اطمینان کامل در حال ابراز آزادانه و صادقانهی خود هستم.
جملهی شما باید حداقل دارای یک کلمهی انگیزه بخش و یا کلمه ای با بار احساسی باشد. جمله شما باید احساسی را همانند احساسی که پس از محقق شدن آرزویتان به شما دست میدهد، بیان کند. بعضی از کلماتی که بار احساسی دارند شامل: لذت میبرم، با شادمانی، با خوشحالی با افتخار، در آرامش، با آرامش، با لذت، مشتاقانه، با عشق، در امنیت، به آرامی و پیروزمندانه میباشد.
جملهی نادرست: من بر روی وزن ۱۷۸ پوند باقی میمانم.
جملهی درست، من از این که ۱۷۸ پوند وزن دارم، احساس سرزندگی و عظمت میکنم.
دقت کنید که جملهی دوم دارای طنین خاص یک آگهی تبلیغاتی است. ضمیر ناخودآگاه، عاشق ریتم و قافیه است. به همین علت است که ما عبارات شعر گونه و موزون را راحت تر از جملات ساده و بی قافیه به خاطر میآوریم.
عبارات تأكیدی را خطاب به خودتان بنویسید، نه فرد دیگری. هنگامی که در حال ساختن یک عبارت تأکیدی هستید، جملهی خود را طوری بنویسید که توصیف کنندهی رفتار خودتان باشد و نه رفتار فرد دیگری
جملهی نادرست: من در حال تماشای دوستم جانی هستم که دارد اتاقش را مرتب میکند.
جملهی درست: انتظارات من از جانی به طور باور نکردنی در حال برآورده شدن است.
در پایان جملهی خود از کلمات "یا چیزی بهتر استفاده کنید. هنگامی که جملات تأكیدی تان در ارتباط با موضوع خاصی مانند (شغل، موقعیت، تعطیلات)، موضوعات مادی (خانه، ماشین، قایق)، یا روابط (شوهر، زن، فرزند) است، "همیشه کلمهی چیزی (فردی) بهتر را در آخر جملات تأكیدی خود استفاده کنید. گاهی اوقات موضوع اهداف و آرزوهای ما از انتظارات محدودمان نشأت میگیرد. گاهی موقعیت یا فردی بهتر در انتظار ما است. بنابراین بهتر است در پایان عبارات تأكیدی خود از کلمهی "چیزی یا کسی بهتر استفاده کنیم.
مثال، من در حال لذت بردن از زندگی در ویلای ساحلی زیبای خود که در ساحل کاناپالیه شهر مائووی یا مکانی بهتر واقع شده است هستم.
یک راه ساده تر برای نوشتن عبارات تأکیدی مثبت سعی کنید عبارت تأكیدی خود را در ذهن تان تصویرسازی کنید. موقعیتها و افراد را آن گونه که مایل هستید باشند، در ذهن تان تصور کنید. سعی کنید موقعیتها و افراد را از دریچهی چشمان خود ببینید.
به طور مثال: چنانچه آرزوی داشتن یک ماشین را دارید، سعی کنید در هنگام تصویرسازی دنیا را از درون ماشین جدیدتان، در حالی که با آن رانندگی میکنید ببینید.
سعی کنید صداهایی را که هنگام تحقق آرزوهای تان خواهید شنید، در ذهن تان مجسم کنید.
سعی کنید احساسی را که هنگام دستیابی به خواسته و آرزوی تان به شما دست میدهد، در ذهن تان تجربه کنید.
سعی کنید آنچه را هنگام رسیدن به خواسته خود تجربه میکنید، در عبارت تأكیدی خود شرح دهید، حتی احساس تان را.
چنانچه لازم شد عبارت تأکیدی خود را بار دیگر بررسی کرده و آن را مطابق دستورالعملهای قبل بازنویسی کنید.
نحوهی استفاده از عبارات تأکیدی و تصویرسازی ذهنی
عبارات تأكیدی خود را در طول روز یک تا سه مرتبه مرور کنید. مرتبهی اول که بهترین زمان است، صبح پس از بیدار شدن از خواب است. پس از آن یک مرتبه دیگر در اواسط روز و مرتبهی آخر شب هنگام پیش از رفتن به رختخواب.
سعی کنید موقعیت هایی را که در عبارات تأكیدی آنها توصیف میکنید، با چشمان بسته در ذهن تان تصور کنید. سعی کنید تصویرسازی به گونه ای باشد که انگار از درون در حال نگریستن به موقعیت بیرونی هستید. به عبارت دیگر، سعی نکنید خودتان را از بیرون در آن موقعیت خاص ببینید، بلکه طوری تصویرسازی کنید که انگار خودتان در حال تجربه کردن آن موقعیت هستید.
صداهایی را که ممکن است در هنگام تحقق آرزوهایی که در عبارت تأكیدی توضیح داده اید بشنوید، در ذهن تان مجسم کنید. مثلا صدای امواج دریا، فریاد جمعیت، نواخته شدن سرود ملی و یا صدای افراد مهمی که در صورت موفقیت تان به شما تبریک میگویند، تصور کنید.
سعی کنید احساساتی را که هنگام دستیابی به موفقیت تجربه خواهید کرد، تصور کرده و احساس کنید. هر چه احساسات تان قوی تر باشد، نتیجهی بهتری نصیب تان خواهد شد.
روش های دیگر استفاده از عبارات تأکیدی
کارت های ۳*۵ ای را که عبارات تأكیدی را بر روی آنها یادداشت کرده اید، در نقاط مختلف منزل تان قرار دهید.
تصویر مواردی را که خواستار حضورشان در زندگیتان هستید، در نقاط مختلف خانه یا اتاق تان آویزان کنید. حتی میتوانید تصویر خودتان را نیز به آن بچسبانید.
عبارات تأكیدی تان را در مواقعی که "بیکار" بوده و منتظر هستید با خودتان تکرار کنید. مانند وقتی که در صف ایستاده اید، ورزش میکنید و یا رانندگی میکنید. میتوانید آن را با صدای بلند یا آهسته تکرار کنید.
می توانید هنگام بیان عبارات آنها را ضبط کرده و سر کار، هنگام رانندگی با در خواب به آنها گوش دهید. میتوانید با ام پی تری پلیر یا آی. پاد مدام به آنها گوش دهید.
می توانید از پدر یا مادر خود درخواست کنید مواردی را که دوست دارید بابت آنها به شما تبریک بگویند و یا دوست دارید اجازهی انجام آن را به شما بدهند، ضبط کرده و بارها به آن گوش دهید.
عبارات تأکیدی خود را بر روی اسکرین سیور کامپیوترتان قرار داده تا هر زمان که چشمتان به صفحهی کامپیوتر افتاد، آن را ببینید.
عبارات تاکیدی نتیجه بخش هستند
من زمانی به قدرت عبارات تأكیدی پی بردم که دبلیو. کلمنت استون برای اولین بار از من خواست بدون در نظر گرفتن وضعیت و شرایطی که در آن قرار داشتم، هدفی را برای خود تعيين کنم که در صورت تحقق آن به وجد میآمدم. با وجود این که میدانستم چالشی که کلمنت استون برایم در نظر گرفته بود به نفع من است، اما آن را جدی نگرفتم. اما چند سال پس از آن، هنگامی که تصمیم گرفتم در آمدم را از ۲۵۰۰۰ دلار در سال به ۱۰۰۰۰۰ دلار در یک سال برسانم، سعی کردم این کار را انجام دهم.
اولین کاری که در این زمینه انجام دادم، این بود که پس از دیدن یکی از عبارت های تأكیدی فلورانس اسکاول شین سعی کردم عبارت تأكیدی مخصوص به خودم را با وسواس و مهارت خاصی بنویسم. عبارت تأكیدی من چنین بود:
خداوند از طریق منابع نامحدود خویش به سرعت و با سهولت تمام، مبلغ قابل توجهی را به سویم سرازیر خواهد کرد و به لطف و مرحمت او، آنچه خیر من در آن است اتفاق خواهد افتاد. من با سهولت و شادمانی در حال به دست آوردن، سرمایه گذاری و پس انداز مبلغ صد هزار دلار در سال هستم.
در مرحلهی بعد، نسخهای جعلی از یک چک ۱۰۰۰۰۰ دلاری درست کردم و آن را به سقف اتاق خوابم چسباندم. صبح، هنگامی که از خواب بیدار میشدم، چشمم به آن چک میافتاد. سپس چشمانم را میبستم و عبارت تأكیدی ای را که برای خودم درست کرده بودم، برای خودم تکرار میکردم و سعی میکردم احساسی را که در صورت محقق شدن هدفم که همان زندگی کردن با درآمد ۱۰۰۰۰۰ دلار در یک سال بود، مجسم کنم. ابتدا خانه ای را تصور کردم که دوست داشتم در آن زندگی کنم. سپس سعی کردم اسباب و اثاثیه و آثار هنری را که دوست داشتم در خانه ام قرار دهم مجسم کنم، همچنین ماشین مورد علاقه ام و مکان هایی را که دوست داشتم در تعطیلات به آنجا سفر کنم، تصور کردم. و دست آخر سعی کردم احساسی را که در صورت تحقق اهدافم دوست داشتم تجربه کنم با تمام وجود لمس کنم.
چیزی طول نکشید که یک روز صبح با اولین ایدهی ۱۰۰۰۰۰ دلاری خود از خواب بیدار شدم. با خودم فکر کردم چنانچه بتوانم ۴۰۰۰۰۰ نسخه از کتابم تحت عنوان ۱۰۰ روش کلاسیک برای بهبود خود باوری را بفروشم که از فروش هر کدام ۲۵ سنت بابت حق تأليف نصیبم شود، خواهم توانست ۱۰۰۰۰۰ دلار در آمد داشته باشم. سعی کردم تصویر دیگری را به تخیلات صبحگاهی ام اضافه کنم. صحنه ای را مجسم کردم که حتی یک عدد از کتابهای من در قفسهی کتابفروشیها باقی نمانده و همگی به فروش رفته است و ناشرم چکی به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ دلار در وجهم صادر کرده است. طولی نکشید که یک روزنامه نگار مستقل با من تماس گرفت و راجع به چاپ مقاله ای در ارتباط با کتابم در مجلهی نشنال این کوایر، با من وارد مذاکره شد که پیامد آن فروش بیشتر بیش از هزاران نسخه از کتابم در آن ماه بود.
تقریبا هر روز ایده های بیشتری در این زمینه به ذهنم خطور میکرد. به عنوان مثال، به ذهنم رسید تا کمی در ارتباط با کتابم تبلیغ کنم و خودم آنها را به فروش برسانم. با این کار به جای ۲۵ سنت ۳ دلار از فروش هر نسخه نصیبم میشد. با ارسال کاتالوگ کتاب های دیگر در زمینهی اعتماد به نفس به آدرس خریداران که از طریق پست خرید میکردند، سعی کردم پیشنهاد خرید این کتاب را نیز برایشان ارسال کنم و از این طریق درآمد کسب کنم. دانشگاه ماساچوست، کاتالوگ من را دیده بود، بنابراین از من دعوت کرد که برای فروش کتابها به کنفرانسی که آخر هفته در آنجا برگزار میشد، بروم. این اتفاق باعث شد در عرض دو روز، بیش از ۲۰۰۰ دلار درآمد کسب کنم و به دنبال آن روش دیگری برای کسب مبلغ نهایی ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال به ذهنم خطور کند.
همزمان با تصوراتم در ارتباط با فروش کتاب، ایدهی دیگری به ذهنم رسید که از طریق کارگاههای آموزشی و سمینار هم میتوانم پول بیشتری دربیاورم. هنگامی که از یکی از دوستانم که این کار را کرده بود پرسیدم چطور میتوانم دستمزد خودم را از برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی افزایش دهم، برایم شرح داد که هم اکنون دو برابر من دستمزد میگیردا تحت تأثیر صحبت های او تصمیم گرفتم بلافاصله دستمزد خودم را سه برابر افزایش دهم و در کمال ناباوری متوجه شدم که آموزشگاهها حاضر شدند برای استخدام من به منظور اجرای سخنرانی، حتی بیشتر از مبلغ پیشنهادی من نیز هزینه کنند.
برای ساختن عبارت تأكیدی مخصوص به خودم وقت زیادی صرف کردم، اما چنانچه هدف رسیدن به درآمد ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال را برای خودم تعيين نمی کردم و نسبت به ساختن عبارت تأكیدی و تصویرسازی ذهنی سختگیری نمی کردم، قادر نبودم دستمزد اجرای سخنرانی هایم را بالا برده، برای فروش کتابم سفارش بگیرم، کنفرانسهای بزرگ برگزار کنم و یا به منظور بستن قرارداد با یک انتشارات بزرگ تر وارد مذاکره شوم.
پیامد این کار این بود که آن سال در آمدم از ۲۵۰۰۰ دلار به ۹۲۰۰۰ دلار جهش داشت! البته این نکته حائز اهمیت است که هنوز ۸۰۰۰ دلار تا در آمد ۱۰۰۰۰۰ دلار در یک سال فاصله داشتم، اما باید به شما این اطمینان را بدهم که این مسئله به هیچ وجه من را ناامید نکرد. بالعكس، با رسیدن به این درآمد شديدأ به وجد آمده بودم. من توانسته بودم با استفاده از قدرت تخیل، استفاده از عبارات تأکیدی مثبت و تمایل به عملی کردن ایده هایی که به ذهنم میرسید" در کمتر از یک سال تقریبا در آمدم را چهار برابر کنم.
پس از این که در پایان سال ۹۲۰۰۰ دلار پول در آورده بودم، همسرم به من گفت: "اگر به کار بردن عبارات تأکیدی برای رسیدن به درآمد ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال مؤثر واقع شده، پس حتما برای یک میلیون دلار هم مؤثر خواهد بود. از آن پس من و همسرم با استفاده از این روش و برای رسیدن به این هدف به کارمان ادامه دادیم تا این که در حال حاضر به این موفقیت دست پیدا کردیم که سالیانه حدود ۱ میلیون دلار و گاهی بیشتر درآمد داریم.
مقالات مشابه
سرعت بادی که از اقیانوس میوزید، به بیش از بیست مایل در ساعت رسیده بود. ماه هنوز بیرون نیامده ب...
وقتی شنای چهار مایلی شبانه را شروع کردیم، آبهای جزیرهی سن کلمنت کف دار و سرد بود. من و ناوبان ...
ساحل جزیرهی کورونادو امواج متلاطمی داشت. موجهای کوچک با کف سفید به صورت مان برخورد میکردند و ...
کفش شنای لاستیکی سیاهم و ماسکم را برداشته بودم و به سمت ساحل میدویدم. پیش از این که در حالت آزا...
Label
بزن بریم !