گرفتاری های ذهنی یک کارآفرین که نباید گرفتارش شوید !
شما یک کارآفرین هستید و احتمالاً از نوع خوب آن… واگرنه هیچوقت اینجا نبودید تا این مقاله مهم را بخوانید !
دنیای کارآفرینی، یک دنیای پرفراز و نشیب است. شما تقریبا نمیدانید یک سال آینده، شش ماه آینده یا حتی دو ماه آینده چه اتفاقی قرار است بیافتد و با اینحال با تمام وجود سعی میکنید برای هر اتفاقی آمادگی کسب کنید.
جمله معروف زیگ زیگلارِ «انتظار بهترین ها را داشته باش و برای بدترین ها آماده باش» را سرلوحه کارتان قرار دادید و با قدرت پیشروی میکنید. اما همیشه همه چیز خوب از آب در نمیاد !
شما تمام سعی و تلاش تان را انجام دادید، حتی از روزهای تعطیل تان هم زدید و بیشتر از افراد معمولی کار کردید اما انگار یک جا یک چوبی لای چرخ پیشرفت تان است که از آن خبر ندارید و به شما اجازه نمیدهد پیشروی کنید.
اگر چه به دلایلی که شما از آن اطلاع ندارید، در دو ماه گذشته موانعی بر سر راه شما وجود داشته است، اما این مسئله طبیعی است و بسیاری از کارآفرینان در جریان کار خود با مشکل روبهرو میشوند و ماه هایی وجود دارد که آهسته تر کار میکنند.
این یک روندِ کاملا طبیعی از زندگی یک فردِ کارآفرین است.
کارآفرینانی هستند که نه یک ماه، نه دو ماه بلکه سال ها با وجود چوب لای چرخ پیشرفت شان کار کردند و زحمت کشیدند. با وجود پیشرفت کم هم ادامه دادند تا بلاخره یک روز این سد بزرگ موفقیت شکست و سیل عظیمی از موفقیت و پول و ثروت وارد زندگی شان شد.
این مقاله برای دورانی است که سخت کار میکنید و اما هیچ نتیجه ای نمیگیرید. در چنین وضعیتی شما به احتمال زیاد دچار گرفتاری های ذهنی بد میشوید… گرفتاری هایی که ذهن شما را درگیر میکنند و اجازه نمیدهند کلنگ آخر را بزنید تا صدای برخوردش با صندوقچه گنج را بشنوید :
1. این طرز فکر که «من هرگز نباید شکست بخورم» را کنار بگذارید. شما تا به حال حتماً متوجه شدید که فروش در کسب و کارتان گاهی اوقات مشکل میشود. چه به صورت انفرادی مشغول آن شوید یا یک تیم کوچک برای این کار داشته باشید، روزهایی خواهد بود که شما از اینکه مدام شکست میخورید خسته و سرخورده میشوید.
نگویید که اینطور نیست ! درست است که داشتن یک طرز فکر خوشبینانه مهم است، اما از این مسئله حیاتیتر فهمیدن این مسئله است که شما هم ممکن است در بعضی نقاط با شکست مواجه شوید.
بیشتر کارآفرینان نمیتواند ذهن خود را حول و حوش این ایده متمرکز کنند، چرا که اعتقاد دارند که اگر به کاری دست بزنند یا ایدهای را امتحان کنند، قطعاً موفق خواهند بود. این طرز فکر در نهایت به نابودی کامل کسب و کار آنها میانجامد و این یکی از دلایلی است که بیشتر بازاریابها یا فروشنده ها در دو ماه نخست معمولاً از کار خود خارج میشوند.
«اگر از شکست تان درس بگیرید، هیچوقت شکست نخوردید» زیگ زیگلار
وقتی شما از این دام فاصله بگیرید و شروع به فهمیدن این مسئله کنید و بدانید که شکست خوردن برای کسب و کار شما بد نیست، شکستهای شما به راحتی راههایی را که نمیتوانید از طریق آن به موفقیت برسید به شما نشان میدهند.
قبلا در مقاله ای جداگانه خواندید که «چرا برای موفق شدن، باید سریع تر شکست بخورید» و یادگرفتید شکست نقطه مقابل پیروزی نیست ! بلکه قسمتی از مسیر پیروزی است.
شکست یک راه بسیار خوب برای دست و پا کردن یک کسب و کار است. شما از شکستهای خود یاد خواهید گرفت و با آنها سازگار میشوید. هیچ فرد موفق و کارآفرین قدرتمندی وجود ندارد که در حین اجرای کسب و کار خود، شکستهای متعددی را تجربه نکرده باشد.
کارآفرینی که به شکست به عنوان یک لحظهی یادگیری یا یک فرصت برای بازبینی مسیری که انتخاب کرده است، نگاه میکند، همان کسی است که در کسب و کار خود موفق خواهد بود.
2. به دام «منفیبافیها» گرفتار نشوید. آیا تا به حال کتاب «راز» را مطالعه کردید؟ بله… دقیقا همان کتابی که به شما میگوید به هرآنچه فکر کنید میتوانید در زندگی بدست آورید؛ خب شاید این کتاب را یک کتاب تخیلی در نظر بگیرید اما اگر فقط یک چیز درست راجع به این کتاب باشید این است که این کتاب به شما نشان میدهد که چطور یک فکر منفی میتواند به یک زندگی منفی ختم شود !
در هر کجا که شما نسبت به اتفاقات اطراف خود پاسخ منفی بدهید، آنها به شکلی منفی به شما باز خواهند گشت. اساساً زمانی که شما در جهان منفی میافتید، مشکل است که دوباره بیرون بیایید چون مثبتاندیشی در حالی که تمام جهان در اطراف شما در حال خراب شدن است، کار بسیار مشکلی است.
«شکست یک اتفاق است، نه یک شخص. دیروز همان دیشب به پایان رسید.» زیگ زیگلار
اما شما محکوم به شکست هستید! آیا میدانید چرا؟ این بدین خاطر است که طبیعت انسانها به گونهای است که منفیگرا هستند.
وقتی شما برای مثبتاندیشی تلاش میکنید، در حقیقت در حال مبارزه با طبیعت وجودی خود هستید. براساس یک مطالعهی انجامشده، ما انسانها دادههای منفی را سریعتر از دادههای مثبت در ذهن خودمان پردازش میکنیم.
برای اینکه یک دادهی مثبت به ذهن ما برسد بیش از 12 ثانیه زمان میبرد تا از حافظهی موقت به حافظهی بلند مدت برود.
این زمان بسیار زیاد است. در این مدت زمان، مغز شما تا به حال نه تنها دادههای منفی را پردازش کرده بلکه حتی به آنها واکنش نشان داده است. به جای اینکه موهای خود را به خاطر شنیدن این حقیقت از ریشه بکنید، کافی است تا این مراحل کوتاه را دنبال کنید:
یک مطالعه در دانشگاه هاروارد آمریکا ثابت میکند که تمرین کردن به شما در به دست آوردن یک چارچوب ذهنی مثبت کمک میکند و باعث میشود سیگنال ها و داده های مثبت دنیای اطراف تان سریع تر در ذهن تان ثبت و نسبت به آن واکنش نشان بدهد.
3. نباید«عصبانی یا ترسان» شوید. اگر چه عصبانیت یک احساس است که شما میتوانید از آن استفاده کنید تا عمل خود را معطوف به کسب و کارتان کنید اما برای خودتان به شخصه توصیه نمیشود.
آیا این دیالوگ را در فیلم جنگ ستارگان به یاد دارید:«ترس راهی به سمت تاریکی است. ترسیدن ما را به سمت عصبانیت، عصبانیت ما را به سمت تنفر و تنفر ما را به سمت رنجکشیدن هدایت می کند.»
یک حقیقت مهم در این جمله نهفته است… به عنوان یک کارآفرین، شما به طور مداوم در حال یک مبارزهی دشوار هستید. ممکن است وقتی شروع به انجام کاری میکنید گمان کنید که چالشها فقط برای شما اتفاق میافتند اما حتی با انعطافترین کارآفرینها هم بعد از مدتی احساس سرخوردگی میکنند.
این مسئله با ترس شروع میشود. ترس از شکست، همانطور که در بالا هم گفته شد، میتواند تمام این فرآیند را آغاز کند.
همهی این سوالات، افکاری هستند که در ذهن شما جریان دارند و شما را نگران میکنند. شما باید این مسئله را به عنوان یک نکتهی مهم به خاطر بسپارید که میتوانید با اطمینان بر ترسهای خود غلبه کنید و تسلیم آنها نشوید. عواقب کارهای خود را بپذیرید.
«من می توانم شکست را بپذیرم چرا که هر کسی بالاخره در چیزی شکست میخورد. اما تلاش نکردن را نمیتوانم بپذیرم.» مایکل جوردن
من هفتهی گذشته در یک مغازهی خواربارفروشی بودم که متوجه شدم یک پسر کوچک در حال جیغزدن است و یک نوع آبنبات خاص را میخواهد.
مادرش این بچه به امتناع و به قدم زدن ادامه داد. بچه بلند شروع به گریه کرد چرا؟ چون که قادر نبود تا چیزی را که میخواست بدست بیاورد.
وقتی ترس به میان میآید، پذیرش و موافقت یک فاکتور بزرگ و مهم است. تلاش برای مقاومت در مقابل احساسات مثل گریهی آن کودک برای رسیدن به هدف است، این هدف هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
شما ممکن است احساس ترس کنید. اگرچه، وقتی این را می پذیرید، به آن معناست که شما تحت کنترل هستید. ترس لزوماً به این معنا نیست که شما باید پا به فرار بگذارید، در واقع، پاسخ جنگ یا گریز چیزی است که در همهی ما ریشه کرده است و به راحتی نمیتوان آن را تغییر داد.
وقتی مغز ترس را پردازش میکند، آن را دقیقاً به روشی مشابه اینکه کسی لولهی تفنگ را روی پیشانی شما نشانه گرفته باشد، پردازش میکند. موافقت و پذیرش دیگران خوشفکری لازم برای ادامهی کار را به شما میدهد و اجازه میدهد تا با مدلهای کارآفرینی که دائماً در حال تغییر هستند، سازگار شوید.
شما مرتکب اشتباه خواهید شد و به بدترین شکل ممکن شکست خواهید خورد. به عنوان یک کارآفرین شما باید همیشه از حالت ذهنی خود که به آن اجازه دادید هر روز با شما زندگی کند، آگاه باشید. هر کدام از گرفتاری ذهنی زندگی خیلی از کارآفرینان را نابود کرده است.
هر زمانی که شروع به کار کنید، میتوانید با راهکارهایی که خواندید خود را از دام این گرفتاری های مخرب نجات دهید.
مقالات مشابه
کتاب خواندن یکی از بهترین راههای یادگیری است و در زندگی روزمره نیز بسیار به ما کمک میکند اما مت...
فردای آن روز ایشان زنگ زد و گفت که برادرش راضی شده مغازه را به ما بدهد. گفت از کی می خواهی؟ گفت...
چند وقت قبل یکی از اطرافیان من مشکلات مالی داشت. گفتم بیا من می¬برمت جایی که شما مشغول کار شوید...
من روبن غنی پور هستم کسب و کار آفرین. برخلاف دوستان کارآفرین (باکمال احترام به آنها) من کسب و ک...
Label
بزن بریم !