راز پول درآوردن قسمت چهارم
مگه مجانی هم ارزشی داره؟
توی بازاریابی میگن مردم برای چیزی که مجانی به دستشون برسه ارزشی قائل نمیشن درسته؟
هرچند که درسته که لغت "مجانی" احتمالاً قویترین لغتیه که توی بازاریابی وجود داره و از همه هم بیشتر مردم رو تشویق میکنه ولی اینم ممکنه درست باشه که هر چیزی رو که کسی مجانی نصیبش بشه معمولا بهش بی توجهی میکنه و ارزشی براش قائل نمیشه.
این بارها و بارها ثابت شده. مشاورهایی که وقت و خدماتششون رو مجانی در اختیار مردم میذارن اغلب میبینن که مردمی که اون هدیهها رو گرفتن قدر اونا رو نمیدونن. کلا مردم فقط وقتی به چیزی توجه میکنن که پولی براش بدن.
ولی آیا این حرف در مورد هنر پول دادن هم صادقه؟
اولا این که من این طور فکر نمیکنم.
ثانیاً هم این که اهمیتی نداره.
بیاین به هر دو جمله بالا نگاهی بندازیم.
اولا این که من فکر نمیکنم که مردم به پولی که به صورت هدیه به دستشون برسه به شکل تحقیرآمیزی نگاه کنن چون پول نشونهای از چیزهای خیلی باارزش در دنیای ماست. مردم برای پول تقلا، دعوا و کار میکنن و نگرانش هستن و براش میمیرن. ارزشش رو میدونن. اکثر مردم وقتی میگیرنش با روی باز میگیرنش. بعضیها غر میزنن که پول کافی نمیگیرن ولی این به خاطر باوریه که در مورد کمبود و محدودیت دارن. کلا اگه به مردم پول بدین میدونن که چیز باارزشی بهشون دادین.
ثانیاً هم این که فکر میکنم اهمیتی نداشته باشه که در مورد اون پول چه فکری بکنن یا چه کاری باهاش بکنن. پول رو میدین تا دلتون روشن بشه.
دوستم باب پراکتور یک بار بهم گفت "اهمیتی نمیدم که اونا با پول چی کار میکنن. اگه دلشون میخواد میتونن آتیشش بزنن. من به خاطر خودم میدم."
نکته هم همینه. هرچند که شما میخواین هدیهای رو که میدین به خوبی بگیرن و قدرش رو هم بدونن ولی کاری که با این دادن میکنین در واقع اینه که روحتون رو بیدار و یک قانون معنوی رو فعال میکنین.
یادم میاد یک بار یک نسخه از کتاب باارزش نامههای رابرت کولیه رو به یکی از دوستهام دادم. اون کتاب خیلی کمیابه و خیلی هم قیمت داره.
دوستم به خونهام اومده بود و گفت که سالهاست که داره به دنبال اون میگرده. من هم یک نسخه زیادی داشتم و اونو بهش دادم. چشمهاش از تعجب داشت بیرون میزد. گیج شده بود. باورش نمیشد و نمیتونست جلوی تشکر کردنش رو بگیره.
ولی اون آخرین باری هم بود که اون دوستم رو دیدم.
یعنی قدر اون هدیه رو نمیدونه؟
شاید.
گرفتنش براش خیلی سخت بوده؟
اگه دوباره همون موقعیت پیش بیاد بازم اونو بهش میدم؟
فوراً.
دادن اون هدیه باعث شد که من احساس خیلی خوبی پیدا بکنم.
اینم یک مثال دیگه.
حدود 25 سال پیش کتابهای بری نیل کافمن رو میخوندم و به نوارهاش گوش میدادم. اون موقع پول کمی داشتم و دلم نمیاومد دست از اونچه که دارم بردارم. ولی میخواستم چیزی بدم تا نشون بدم که از بری حمایت میکنم. این بود که پنج دلار براش فرستادم. اون موقع این برام خیلی پول بود و امیدوار بودم با پولهایی که دیگران بهش میدن جمع بشه.
بعدش در سال 1985 به موسسه اون رفتم و سر کلاسش حاضر شدم. آخرین شبی که اونجا بودم یک مراسم تشکر دسته جمعی داشتیم. همه کسانی که در اون هفته به اون موسسه اومده بودن در یک جا جمع شدن و به نوبت گفتن که به خاطر چه چیزایی متشکرن. اون مراسم سه ساعت طول کشید.
باورتون نمیشه که وقتی سی نفر توی یک اتاقی بنشینن و سه ساعت تموم از همدیگه به خاطر چیزایی که گرفته بودن تشکر کنن چقدر انرژی اونجا به وجود میاد.
حیرت آور بود. هنوز هم به خوبی اون شب رو به یاد میارم.
وقتی نوبت به خود گری رسید منو به همه نشون داد. به خاطر نامههایی که بهش نوشته بودم و به خاطر حمایتهایی که ازش کرده بودم – و به خاطر اون پنج دلاری که ماهها قبل براش فرستاده بودم.
تعجب کرده بودم.
هرچند که کمک کوچیکی که به بری کرده بودم احساس خوبی بهم داده بود ولی حالا میدیدم که اون هم از دریافتش خیلی سرحال اومده بوده. یک برد- برد قشنگ بود.
یادتون باشه که احساسی که موقع دادن دارین از همه چیز مهمتره.
اگه اون طرف مقابل هم سرحال بیاد – یعنی مث بری موقعی که هدیه منو گرفته بود – این خودش دلیل دیگهای برای اینه که جشن بگیریم و شاد باشیم. و اگه اون طرف مقابل حرف چندانی نزنه و حتی دیگه توی زندگیتون ازش خبری نشه – مث اون دوستم با اون کتاب باارزش – بذارین همین طور بشه.
یک بار دیگه میگم که مهم احساسیه که شما موقع دادن دارین.
47 باور محدود کننده درباره پول – و چه جوری همین الان دست از اونا بردارین
نوشته مندی اوانز
باورهایی که راجع به پول دارین از اونچه که اکثر مردم فکر میکنن نقش مهمتری در میزان پولدار شدن شما و کیف کردن از پولتون دارن.
در واقع اکثر مردم حتی نمیتونن تصورش رو هم بکنن که باورها چه نقشی در موفقیت یا عدم موفقیت اونا به لحاظ مالی دارن. اغلب مردم حتی راجع به باورهاشون فکر هم نمیکنن و صرفاً بر اساس اونا عمل میکنن.
مدتهای زیادیه که مث سنجابهایی که مغز میوهها رو برای زمستون جمع میکنن من هم مثالهایی از باورهای مخرب رو جمع آوری میکنم. در اینجا چند تا از باورهای واقعی مردم واقعی رو که از کار کردن در کارگاهها و کلاسها به دست آوردم براتون فهرست میکنم. این باورها مانع ورود پول به زندگی خیلیها شدن یا سرعت جریانش رو کم کردن. بعضیهاشون رو میشناسین و بعضیهای دیگه به قدری منحصر به فردن که به نظر عجیب میان. گاهی وقتها یک باور برای یک کسی میتونه راه رو باز کنه و برای کس دیگهای جلوش رو بگیره. این فهرست رو بخونین و ببینین کدوم یکی از این باورها رو دارین.
1- پول ریشه همه شرهاست. (جمله اصلی این بوده که "دوست داشتن پول ریشه همه شرهاست".)
2- اگه موفق بشم مردم ازم متنفر میشن.
3- اگه یک میلیون دلار در بیارم ممکنه از دستش بدم و اون وقت برای همیشه احساس حماقت میکنم و از خودم بدم میاد.
4- پول به اندازه کافی و برای همه وجود نداره.
5- اگه کمی بیشتر از نیازم داشته باشم یکی دیگه باید بی پول بمونه.
6- اگه خیلی بیشتر از نیازم پول داشته باشم اون وقت خیلی از مردم باید بی پول بمونن.
7- بهتره کمتر بگیرم تا این که مسئول سختیهای زندگی کس دیگهای باشم.
8- دموکراتها پولدارها رو جریمه میکنن.
9- جمهوریخواهها فقرا رو جریمه میکنن.
10- اگه خیلی پول در بیارم اون وقت به پدرم که در زندگیش هیچ وقت پول زیادی در نیاورده خیانت کردم.
11- پولدارها پولدارتر میشن.
12- فقیرها فقیرتر میشن.
13- من زرنگ و باهوشم پس باید بیشتر بگیرم.
14- همیشه باید به خوبی از پول استفاده کنین.
15- به سختی میشه از پس پول بر اومد.
16- به سختی میشه پول در آورد.
17- باید به سختی کار کنین تا پول در بیارین.
18- برای این که پسانداز کنین باید خیلی چیزها رو نداشته باشین.
19- وقت هم پوله.
20- نمیتونم هم پول داشته باشم و هم وقت آزاد.
21- پول داشتن معنوی نیست.
22- برای این که پول در بیارین باید خیلی از کارهایی رو که دوست ندارین انجام بدین.
23- اون قدر پول ندارم که به دیگران بدم یا ببخشم.
24- قبول کردن پول از دیگران باعث میشه که در برابر اونا مسئول بشم.
25- بهتره کمتر از حقم بگیرم و آزاد باشم تا این که در شرایط ناجوری گیر بیفتم.
26- برای این که آدم باارزشی باشم باید در مقایسه با دیگران برای پول کمتر بیشتر کار کنم.
27- پول داشتن مانع شاد بودن میشه.
28- پول باعث فساده.
29- هیچ وقت به اندازه کافی گیرم نمیاد.
30- اگه در مورد اشتباههایی که قبلاً کردم احساس بدی نداشته باشم و از آینده هم نترسم اون وقت باز هم از همون اشتباهها میکنم. (اینو یک مدیر سرمایهگذاری میگفت)
31- بهتر اینه که فقط همون قدری بخوام که زندگیم بگذره.
32- به هر چی که حقش رو دارین میرسین.
33- کار خوب و درست اینه که حواستون به هر پول سیاهی هم که دارین کاملا باشه.
34- هیچ وقت چیزی نخرین که بهش نیاز ندارین.
35- اگه زن زرنگی بودی تا حالا از عهده مخارج خودت بر اومده بودی.
36- اگه زن زرنگ و خوشگلی بودی تا حالا یک شوهر پولدار گیر آورده بودی.
37- من همیشه اجاره میکنم. خرید خونه کار ترسناکیه.
38- اگه بیشتر از این مسئولیت داشته باشم احساس امنیت نمیکنم.
39- باید خونه مال خودم باشه تا احساس امنیت بکنم. یا حداقل باید یک قایق داشته باشم تا بتونم توش زندگی کنم. اگه چیزی بخرم که خراب بشه اون وقت احساس حماقت میکنم.
40- نگران پول بودن کار عاقلانهایه.
41- اگه زیاد خرج نکنم بابام منو بیشتر دوست داره.
42- هیچ وقت نمیخوام مردم بفهمن که چقدر پول دارم چون مردم با پولدارها خیلی بدرفتاری میکنن.
43- میخوام وقتی پیر میشم خیلی پول داشته باشم چون این جوری مردم باهام خوشرفتاری میکنن.
44- اگه خیلی پول بگیرم اون وقت مردم میفهمن که من کلاهبردارم.
45- اگه زیادی خرج نکنم بابام خوشش میاد.
46- همه از هر چیزی بیشتر میخوان. ولی وقتی نوبت پول میشه کمتر بهتره.
47- یک کس دیگهای توی منه که همه پولهام رو خرج میکنه.
اگه هر کدوم از این باورها رو در خودتون تشخیص دادین این سه سوال رو در مورد اون باورها از خودتون بپرسین:
چرا این باور رو دارم؟
درسته؟
اگه این باور رو نداشته باشم اون وقت نگران چه اتفاقی میشم؟
با پرسیدن این سوالها میتونین بار احساسی اونا رو خالی کنین و آزاد بشین که به دنبال خواستههاتون برین.
به علاوه این جوری آزاد میشین که بدین – و بگیرین.
همین حالا روی این باورها کار کنین.
قسمت بعدی را ملاحظه فرمائید
مقالات مشابه
همه ما آنقدر خوش شانس نیستیم که دریک خانواده ثروتمند بدنیا بیاییم. با این حال ، برای ثروتمند شد...
برای داشتن یک زندگی ثروتمند تنها 10 راه وجود دارد در بیشتر دوران شغلی ام ، من با افراد ثروتمن...
سالها پیش به شکلی تقریباً تصادفی اصل دادن رو کشف کردم. اوایلش در حدود 1994 بود که دیدم بعضی از...
به نظر چیز عجیبی میاد ولی اگه از اونچه که میخواین بدین از همون بیشتر نصیبتون میشه. زندگی ما ...
Label
بزن بریم !