یک تیم موفق باید چه ویژگی داشته باشد تا غیرممکنها را ممکن کند؟
سه اصل تیم های موفق که دانشگاه کمبریج متوجه آن شده...
قهرمانِ تنها، فقط یک افسانه است…
داستان هایی که می شنوید یا میخوانید که یک نفر به تنهایی از پس تمام مشکلات زندگی اش برآمد و سپس تنهایی توانست یک کسب و کار میلیاردی برای خودش بسازد و به تنهایی تا به امروز آنرا اداره میکند… فقط یک افسانه است که دوست داریم باور کنیم.
هیچکس نمیتواند به تنهایی، دستآوردهای خیلی بزرگی در زندگی داشته باشد. تقریبا غیرممکن است بخواهید موفقیت های عظیمی در زندگی به تنهایی بدست آورید… مثال جالبی هست که میگوید «اگر باری را تنهایی به دوش میکشید، یعنی بار زیاد سنگینی جابجا نمیکنید»
ناپلئون هیل، نویسنده کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید»، زندگی 500 فرد ثروتمند و موفق دنیا را بررسی کرد تا به عنصر و راز جاودانه موفقیت دست پیدا کند؛ او فقط یک فصل را به خـــردِ جمعی اختصاص داد.
هیل نوشت : «تقریبا تمام افراد موفقی که زندگی شان را تحقیق و بررسی کردم، حداقل یک نفر مستقیم یا غیر مستقیم با آنها در مسیر موفقیت شان همراه بوده؛ برای مثال همسر هنری فورد (موسس اولین شرکت اتومبیل سازی انبوه FORD) حامی و الهام بخش هنری فورد بود و یا ناپلئون بناپارت همیشه یک تیم از فرماندهان ارشدش را در مهم ترین تصمیم گیری ها دعوت میکرد…»
از قدیم گفتند که وقتی شما تنها فکر میکنید، فقط 1 عقل دارید. وقتی دو نفر بر سر یک موضوع فکر میکنیم، 2 عقل دارید که بهتر از 1 عقل است.
پس میتوانیم نتیجه بگیریم: داشتن یک تـیـم برای موفق شدن در هر زمینه ای خوب است.
چه کسب و کار، ورزش، دوستی و … دستآوردهای یک تیم به مراتب بیشتر از دستآوردهای یک شخص خواهد بود و آستانه تحمل سختی یک تیم، به مراتب بیشتر از آستانه تحمل سختی یک فرد خواهد بود.
اما نکته ای که خیلی ها به آن توجه نمیکنند این است : تیم تشکیل دادن، به معنی دور هم جمع شدن چند نفر نیست.
خیلی ها به اشتباه تصور میکنند، تیم یعنی چند دوست در کنار هم کار کنند ! خـــــیر… این تفکر به کلی اشتباست. شاید دور هم جمع شدن چند نفر تشکیل تیم داده شود، اما آیا این تیم، میتوانید یک تیم قدرتمند باشد؟ مسئله این است …
شما در این مقاله، دقیقا قرار است یادبگیرید:
آمادهاید؟ شروع کنیم….
» چطور و با چه ترکیبی یک تیم قدرتمند بسازیم؟
به نظر شما چه میشود اگر یک تیمی از تمام نوابغ دنیا را داشتید… آنوقت تمام مشکلات دنیا را میتوانستید حل کنید، مشکل کم آبی، گرمایش زمین، فقر و … درسته؟ نه !
تحقیقات روانشناسان دانشگاه های MIT، Carnegie Mellon و Union College ثابت کرد :
داشتن یک تیم پر از نوابغ باعث نمیشود آن تیم تبدیل به باهوش ترین تیم شود…
این 3 تیم تحقیقاتی، 700 داوطلب برای انجام این آزمایش انتخاب کردند. سپس، آنها را ابتدا به تیم های 2 تا 5 نفری تقسیم کردند و به هرکدام وظایفی برای انجام دادن دادند که با توجه به کمبود منابع برای هر تیم، نیاز به مذاکره، طوفانِ ذهنی، بحث و جدل و سازماندهی و رهبری بود…
در واقع آنها باید مانند یک تیم واقعی در دنیای واقعی تصمیم گیری میکردند.
وقتی کارآمدترین و موثرترین تیم مشخص شد، یعنی تیمی که در سریع ترین زمان ممکن، به خلاق ترین شیوه و با راحت ترین حرکات توانستند مسائل را حل کنند؛ از باهوش ترین افراد تشکیل نشده بود !
در اصل، بهترین تیم ها با بالاترین عملکرد، فقط 3 اصل مشترک داشتند که آنها را تبدیل به یک تیم جادویی میکرد. این 3 اصل اگر در هر تیمی (مهم نیست از باهوش ترین افراد تشکیل شده باشد یا غریبه هایی که اصلا همدیگر را نمی شناسند) وجود داشته باشد، میتواند نتایج فوق العاده ای در بر داشته باشد :
» اصل اول به طور واضح و قطعی رهبر نداشتند
به جای اینکه یک یا دو نفر همیشه در یک گروه رهبر باشند، بیشتر صحبت کنند، جلسات را اداره کنند و … در واقع تمام افراد تیم های باهوش، صحبت میکنند، نظر میدهند و در رویدادهای مهم گروه نقش ایفا میکنند.
در واقع زمانی که یک نفر در یک گروه تبدیل به رهبر میشود، باعث میشود دیگر افراد گروه احساس کنند مسئولیت کمتری نسبت به خروجی تیم بر عهده دارند و همین امر باعث میشود کمتر به تلاش کردن فکر کنند و به نتایج گروه اهمیت دهند.
» اصل دوم خیلی خوب میتوانستند احساسات دیگر اعضا را درک کنند
در سال 1997 یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه Cambridge تست-ای را طراحی کرد که شرکت کنندگان در آن، فقط با نگاه کردن به چشمانی که در عکس ها میبینند، بگویند طرف مقابل چه احساسی دارد؟
این تست که به تستِ ذهن خوانی از طریق چشمان، معروف است، بعدا در سال 2001 مجددا بازآفرینی شد و موفقیت های زیادی بدست آورد.
محققانی که بر روی تیم های باهوش تحقیق میکردند، از این تست برای اعضای بهترین تیم ها استفاده کردند و نتایج فوق العاده جالبی بدست آوردند، تقریبا تمام اعضای تیم های برتر ، بهتر میتوانستند احساسات دیگر اعضا را با نگاه کردن به چهره یا چشمان آنها دریابند.
» اصل سوم در بین اعضای این تیم ها، جنس مونث هم بود
البته نه صورت مساوی، اما تیم های موفق، آنهایی هستند که در بین اعضای تیم، جنس مونث هم باشد زیرا، زنان و دختران خیلی بهتر میتوانند احساسات اعضای دیگر تیم را بفهمند و تشخیص دهند نیت و منظور آنها از بیانات شان چیست.
در واقع، تیم های باهوش و موفق، آنهایی هستند که اعضای آنها نه فقط باهوش باشند، بلکه بتوانند قابلیت کار کردن تیمی، درک نیازهای اعضا و تشخصی احساسات هم تیمی شان را داشته باشند؛ به همین دلیل معمولا در جلسات تیمهای موفق، جنس مونث به خوبی میتواند نقطه نظرهای دیگر اعضای تیم را درک کند و آنرا به بهترین نحو توضیح دهد.
خلاصه اینکه…
اگر میخواهید یک تیم جادویی برای کسب موفقیت های عظیم داشته باشید،
مقالات مشابه
چگونه می توان بر دیگران نفوذ کرد؟
چهره خوانی | شخصیت شناسی از رو چهره
زبان بدن در سخنرانی چگونه باید باشد؟
روان شناسی حالت دست ها
Label
بزن بریم !